(( شکوفایی و پیشرفت در سایه حمایت ))
نکته ای مدیریتی از دل تاریخ معاصر:
ناصرالدین شاه و ویلهم پادشان آلمان،بیسمارک و امیر کبیر
اگر بیسمارک و امیر کبیر جایشان عوض می شد،چه می شد؟
ایران و پروس (آلمان) قرن ۱۸ بسیار مشابه یکدیگر بودند.
هر دو وضع اقتصادی نابهسامان داشتند.
هر دو از پیشرفت و دنیای جدید بازمانده بودند البته در جهان هم زمان زیادی از انقلاب صنعتی نگذشته بود.
هر دو شاهانی بلند پرواز داشتند.
در هر دو سرزمین مشاورانی دانا و دلسوز یافت می شدند (امیرکبیر- بیسمارک نمونه اند).
هر دو اصلاحات و تغییر مذهبی از سر گذرانده بودند (از تسنن به تشیع و از کاتولیسیم به پروتستانیسم).
هر دو کشورهایی کشاورزی با صنعت پیشامدرن بودند.
هر دو دچار تشتط اجتماعی و جامعه چند پاره بودند.
هر دو به دنبال ایجاد توان نظامی بودند و ….موارد متعدد دیگر
یکی از طنزهای جالب تاریخ این است که شاهان دو کشور با یکدیگر دیدار هم کرده بودند.
ناصر الدین شاه،مشاور و وزیر خود،امیرکبیر را قربانی دسیسه و نیرنگ خاله خان باجی های حرم (مهد علیا و …) کرد.
ویلهلم اول به بیسمارک اختیارات فراوان داد و از او در مقابل دیگران حمایت کرد.
نتیجه اقدام ناصرالدین شاه آن شد که ظرف کمتر از 60 سال سلسله قاجار از صفحه تاریخ محو شد ولی آلمان به قدرتی نوظهور در آن زمان تبدیل شد. سیستم نظامی- اقتصادی و اجتماعی ای ایجاد کرد با وجود چند شکست نابود کننده در جنگ های جهانی، با تکیه به نیروی انسانی و سیستم اجتماعی خود را بارها بازیابی و بازسازی نمود و اینک هم یکی از موتورهای اقتصادی جهان است.
شاید ( تاریخ است دیگر و نمی شود حکم کرد) اگر امیر کبیر فرصت اجرای اصلاحاتش را داشت ما امروز آلمانی دیگر بودیم. ولی اگر بیسمارک هم در ایران بود همان سرنوشت امیر کبیر را می یافت.
چه نمونه تاریخی جالبی و چه تشابهات ملموسی .
اما نکته آموزشی آن :
انتخاب مشاور و تیم مدیریتی سرنوشت یک مجموعه و سازمانی را تغییر خواهد داد . دنیای کسب و کار هم همین است، هر کس نقاط قوت و ضعف خود را دارد و با آگاهی و شناخت خود می تواند بهترین مشاوران را برای پوشش دادن نقاط ضعف و به حداکثر رساندن نقاط قوت خود انتخاب کند.
نکته ای مدیریتی از دل تاریخ :
نقاط ضعف وقوت سیستم های اداری و مدیریتی ما حاصل روند اجرائی مدیراین قبلی و فعلی است.
«با آرزوی سلامتی،پارس سام پخش ایرانیان»