به نام خدا
مبحث نحوه ارتباط مناسب با کارکنان؟؟؟
معضلاتی که مدیران جوان و تازه کار با آنها مواجهند:
روزها و ماه های آغازین یک کسب و کار، معمولا با تنش ها و معضلاتی همراه است. خصوصا برای مدیران جوان و تازه کار این موضوع مشهود تر است. مدیرانی که طبیعتا زمان می برد تا اصطلاحا چم و خم کار دستشان آید و فوت کوزه گری را بیاموزند. گفتنی است که روزهای آغازین کسب و کار نیز در بقا و توسعه کسب و کار نیز نقش مهم تری دارد. به طوریکه اکثر کسب و کارهایی که مزه تلخ انحلال را چشیده اند، آثار این انحلال را از روزها و ماه های آغازین کسب و کار مشاهده کرده اند. پس می توان نتیجه گرفت که کار مدیران جوان و تازه کار در خصوص مدیریت کسب و کارها، آنهم در روزهای آغازین، سخت تر نیز می باشد.
در ادامه این یادداشت با ۵ معضل جدی برای مدیران جوان و تازه کار آشنا خواهید شد.
۱ـ احساس می کنند نیاز دارند همه چیز را بدانند.
مدیریت هیچگاه به معنی دانستن همه چیز و بلد بودن تمام امور در حال انجام در سازمان نیست! خیلی از مدیران جوان و تازه کار به اشتباه دچار این وسواس می شوند که اگر سوالی از یک کارمند مطرح شده، و جواب آن را ندانند، اتفاق خیلی بدی افتاده است. خیر؛ هرگز چنین نیست. همه چیز را همگان دانند!
۲ـ بیشتر کارها را روی دوش کارمندان با تجربه و حرفه ای می گذارند.
این موضوع از دو سو برای یک سازمان مضر محسوب می شود:
ـ کارمندان باتجربه احساس فشار بیشتری می کنند، و گمان می برند که کار انجام شده توسط ایشان، از مبلغ دریافتی شان بسیار بیشتر می ارزد.
ـ کارمندان تازه کار و آماتور احساس می کنند جایی برای پیشرفت آنها وجود ندارد و هیچگاه قرار نیست در سازمان رشد کنند. از طرفی تصور اینکه سازمان و مدیریت سازمان، به این کارمندان جوان بی اعتماد هستند بسیار آسیب زننده می باشد؛ که با مرتکب شدن این اشتباه توسط مدیران جوان و تازه کار ، این اتفاق خواهد افتاد.
۳ـ نمی توانند خود و رفتارشان را با کارمندان وفق دهند.
معمولا در یک سازمان کارمندان از قشرهای مختلفی مشغول فعالیت می باشند. پیر و جوان، با درجه سواد مختلف، با میزان تجربه های متفاوت، با توانایی انجام امور در سطوح مختلف و … . خیلی طبیعی به نظر می رسد که این امر یک موضوع چالشی برای یک مدیر باشد. اینکه رفتار مدیر طوری تنظیم شود که بتواند آرامش را در سازمان، با وجود تمام این تفاوت ها برقرار کند. این چالش برای مدیران جوان و تازه کار بیشتر موضوعیت دارد.
۴ـ اگر کسی از شغل خود کناره بگیرد، حس خیانت به آن ها دست می دهد.
ترک یک شغل به هیچ وجه به معنی عدم وفاداری به سازمان نیست. اصلا تعریف اشتغال با این امر مغایر است. اشتغال از جنس رابطه نیست؛ بلکه از جنس معامله است. پس اگر یکی از طرفین از اشتغال خود کناره کشید، رابطه را خراب نکرده است. بلکه دیگر مایل به ادامه معامله نیست. پس هیچ اتفاق بغرنجی صورت نگرفته است. هم افراد جویای کار برای شما بسیار است، و هم فرصت شغلی برای دوست عزیز مستعفی.
۵ـ فکر می کنند مسئول تمام شادی کارکنان خود هستند.
این گفته صحیح است که مدیران می توانند تاثیر زیادی روی حالات روحی کارمندان خود داشته باشند، اما طبیعتا مسئول بی حوصلگی یا کم خوابی یک کارمند نیستند! مدیران جوان و تازه کار باید بیاموزند که ایده آل گرایی سمی مهلک برای خود و کسب و کارشان است و از این امر دوری کنند. تا حدی که از دست تان برآید و در حیطه شما باشد به حالات روحی کارمندان خود بها دهید؛ اما اجازه ندهید این موضوع به یک وسواس تبدیل گردد.
((با آرزوی موفقیت و بهروزی))
*پارس سام پخش ایرانیان*